۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

زندگی به سبک کریستوف کلمب

بزرگترین توفیق کریستف کلمب در کشف آمریکا این نبود که از کروی بودن شکل زمین استفاده کرد تا از راهی دیگر به هند برسد - زیرا کسان دیگری هم پیش از او به این فکر افتاده بودند - یا اینکه اسباب سفر را به دقیقترین صورت آماده کرد و در طرح بادبانهای کشتیهایش کمال مهارت را به خرج داد - زیرا این کار نیز از دیگران ساخته بود .
بلکه نمایانترین کار کلمب این بود که تصمیم گرفت بخش شناخته زمین را ترک کند و به غرب حرکت کند و آنقدر دور شود که دیگر با وسایل و اسبابی که داشت نتواند به وطن بازگردد !
در زندگی و علم نیز گشودن سرزمین های جدید ناممکن است , مگر آنکه انسان آماده باشد لنگرگاه امن آنچه پیش از آن بوده را ترک کند و خطر جهشی را به جلو که آینده اش نامعلوم است را بپذیرد .

حرکت به جلو , ترک آنچه در گذشته برای ما امنیت محسوب میشد و شهامت داشتن برای رویارویی با مسائلی که نمیدانیم چیستند , ترسی ندارند - چون جان مارا نمیگیرند - تنها بهانه ای هستند برای لذت بردن از لحظه حال حاضر و اندوخته کردن بر بار تجربه برای روبرویی با آینده .

۵ نظر:

comet گفت...

عرضم به حضورتون که اتفاقا ترس داره اون هم چه ترسی . از اون ترس ها که آدم خودش رو خی.. ولش کن . اما جدا ترسش اینجاشه که قراره تکنیکی رو که تا امروز خودت رو باهاش تو این جنگل صحیح و سالم رسوندی تا اینجا رو ول کنی و این اولین مفهمومی که بهت می ده اینه که احتمال آسیبت می ره بالا به شدت . شما نمی ترسی ؟ اگر موضوع علمی باشه فرق داره ها تو آزمایش می کنی می بینی حرفت درسته و پاش وای می سی و جهت علم رو از اونچه که بود به سمت حرف خودت می چرخونی اما در زندگی و روانشناسی روزمره ی زندگی بسیاااااار ترسناکه در حد ناز کردن کوسه ی قاتل .

Amin گفت...

از اتاق فرمان اشاره میکنن که ترس داره D:

ولی یه ضرب المثل هست که میگه
هلوی لنکرانی ! تا نخوری ندانی !

paaryaa گفت...

اولا که بلاگتون مبارکه...دوما که شهامت و ترس نداشتن و قدرت رویارویی با مسائل جدید چیزیه که خودتو بکشی هم نمیتونی انکار کنی که توی همه ادما وجود نداره.اون کارمندی که سالهاست نشسته پشت میز و سر ساعت کارت زده و رفته و اومده و دلش به حقوق معمولیش خوشه یا این قبیل ادمها با ادمایی که هر لحظه دارن ریسک میکنن که قابل مقایسه نیست....من فک کنم شهامت داشتن و به وجود اوردن اتفاقات تازه تو زندگی ادما جنم میخواد...الکی نیست...فک کن که همه این اعتقاد رو داشته باشن که ریسک کردن جون ادمو نمیگیره...اون موقع دنیا گلستون میشد... ...ولی به هر حال بلاگتون مبارکه

شبنم گفت...

شنیدم که آپدیت می کنی با خشم سرکش . خودسانسوری تا چه حد ؟

amin گفت...

نمیدونستم انقدر زود رصد میشم ...
به دلم نچسبید گفتم یه موقع بیام که دلچسب باشم p: