۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

حرف

گاهی وقتها احساس میکنم خیلی نزدیکم ولی همون لحظه فکر میکنم خیلی دورم
گاهی وقتها احساس میکنم خیلی خوبم ولی لحظه بعد احساس میکنم چقدر بدم
گاهی وقتها احساس میکنم کسیو دارم که حرف دلم رو پیشش بزنم
و گاهی وقتها احساس میکنم هیچ کس رو برای ابراز حرف ها و احساسم ندارم
گاهی وقت ها احساس میکنم خیلی دوست داشتنی هستم
و گاهی وقتها احساس میکنم اصلا دوست داشتنی نیستم
گاهی وقتها زندگی توی پستی هاست و گاهی اوقات توی بلندی ها سیر میکنی ...
گاهی وقتها زندگی سیاهه ولی گاهی وقتها همه چیز سفید میشه...
گاهی وقتها ...
همین گاهی وقتهاست که کل زمان گذرای زندگی مارو پر میکنه
زمان گذشته رو میچسبونه به حال , بعد حالتو میگیره ! میبرتت تو آینده و بعد که خوب پوست خودتو کندی و گفتی اه چرا نمیشه ؟ (چون از گذشته خودت طبیعتا راضی نیستی ) دوباره میفتی توی گذشته تا حسرت آینده اتو بچشی ..
اما چه خوب میشه اگه گاهی وقتها رو بیخیال شی و به امید آینده توی زمان حال خودت زندگی کنی و هی حال خودتو نگیری و حال دیگرانم هالی هولا نکنی...
البته بهتره هر کس مسئول حال خودش باشه
چون اینجوری زندگی و روابط خیلی راحت تر مرتفع میشن.
چه خوب میشه که توی سفرنامه عمر و زندگی یادت بمونه که زندگی خاکستریه نه سیاه یا سفید.
چه خوب میشه که پستی و بلندی های زندگی رو در کنار هم ببینی و آش و با جاش قبول کنی .
وقتی آدم یه مطلبی رو با روی باز بپذیره دیگه مجبور نمیشه به خودش القاء کنه و دردش نمیاد الکی .
چه خوب میشه اگر درک کنیم قله ها هر چی بلند تر میشن دره هاشون هم عمیق تر میشن.
چه خوب میشه با حوصله از دره ها بالا بریم به امید فتح و حس پیروزی که بعد از بالا رفتن از مسیر های سخت به آدم دست میده.
چه خوب میشه گاهی وقتها به نیمه پر لیوان زل بزنیم چون نیمه خالیشو قبلا خوردیم ! اگه نخورده بودیم که الان لیوانمون پر بود !

گاهی وقتها دل آدم میگیره.
چه خوبه که آدم عزیزی داشته باشه که حرف دلشو بدون استرس بهش انتقال بده.
چه خوبه که آدم عزیزی داشته باشه که حرف دلشو بدون استراس بهت انتقال بده.

گاهی وقتها چه خوبه که ترس روکنار بذاریم و خودمونو رها کنیم
چون گاهی وقتها بهش احتیاج داریم.


گاهی وقتها دل برام دست میزنه
با پا میکشه پس میزنه
...

۱ نظر:

comet گفت...

میدونی ؟ توی جریان همواره متغیر زندگی ، لحظه هایی است که ما به ته خط میرسیم. ته خط نزدیکی، ته خط خوبی، ته خط همراهی ، ته خط بلندی ، ته خط سفیدی، ته خط پری، ته خط رهایی. می تونیم برگردیم اون پشت سر رو با همه ی جزییات ببینیم ، ممکنه نا امید و ناراحت بشیم و نخوایم این وضع تموم شه. به جاش می تونیم شکر گذار باشیمو که زندگی پر ته خط و سرخط هاست ... و ممنون باشیم به خاطر تموم شدن کهنه ها و شروع شدن نو ها . تو این فاصله ی بینابین، خودمون رو برای تولد یه جیز تازه آماده کنیم ... تولد دوباره ی نزدیکی ، خوبی ، همراهی،بلندی ، سفیدی، پری و رهایی ... وبلاگ جدیدت رو تبریک میگم ، خوش اومدی ... چشم به راه نوشته های عمیق آینده ... شاد باشیو سرشار.