۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

اصل خبر


Neuroscientists at MIT and Harvard have made the surprising discovery that the brain sees some faces as male when they appear in one area of a person’s field of view, but female when they appear in a different location.

The findings challenge a longstanding tenet of neuroscience — that how the brain sees an object should not depend on where the object is located relative to the observer, says Arash Afraz, a postdoctoral associate at MIT’s McGovern Institute for Brain Research and lead author of a new paper on the work.

“It’s the kind of thing you would not predict — that you would look at two identical faces and think they look different,” says Afraz. He and two colleagues from Harvard, Patrick Cavanagh and Maryam Vaziri Pashkam, described their findings in the Nov. 24 online edition of the journal Current Biology.

In the real world, the brain’s inconsistency in assigning gender to faces isn’t noticeable, because there are so many other clues: hair and clothing, for example. But when people view computer-generated faces, stripped of all other gender-identifying features, a pattern of biases, based on location of the face, emerges.

The researchers showed subjects a random series of faces, ranging along a spectrum of very male to very female, and asked them to classify the faces by gender. For the more androgynous faces, subjects rated the same faces as male or female, depending on where they appeared.

Study participants were told to fix their gaze at the center of the screen, as faces were flashed elsewhere on the screen for 50 milliseconds each. Assuming that the subjects sat about 22 inches from the monitor, the faces appeared to be about three-quarters of an inch tall.

The patterns of male and female biases were different for different people. That is, some people judged androgynous faces as female every time they appeared in the upper right corner, while others judged faces in that same location as male. Subjects also showed biases when judging the age of faces, but the pattern for age bias was independent from the pattern for gender bias in each individual.

Sample size

Afraz believes this inconsistency in identifying genders is due to a sampling bias, which can also be seen in statistical tools such as polls. For example, if you surveyed 1,000 Bostonians, asking if they were Democrats or Republicans, you would probably get a fairly accurate representation of these percentages in the city as a whole, because the sample size is so large. However, if you took a much smaller sample, perhaps five people who live across the street from you, you might get 100 percent Democrats, or 100 percent Republicans. “You wouldn’t have any consistency, because your sample is too small,” says Afraz.

He believes the same thing happens in the brain. In the visual cortex, where images are processed, cells are grouped by which part of the visual scene they analyze. Within each of those groups, there is probably a relatively small number of neurons devoted to interpreting gender of faces. The smaller the image, the fewer cells are activated, so cells that respond to female faces may dominate. In a different part of the visual cortex, cells that respond to male faces may dominate.

“It’s all a matter of undersampling,” says Afraz.

Michael Tarr, codirector of the Center for the Neural Basis of Cognition at Carnegie Mellon University, says the findings add to the growing evidence that the brain is not always consistent in how it perceives objects under different circumstances. He adds that the study leaves unanswered the question of why each person develops different bias patterns. “Is it just noise within the system, or is some other kind of learning occurring that they haven’t figured out yet?” asks Tarr, who was not involved in the research. “That’s really the fascinating question.”

Afraz and his colleagues looked for correlations between each subject’s bias pattern and other traits such as gender, height and handedness, but found no connections.

He is now doing follow-up studies in the lab of James DiCarlo, associate professor of neuroscience at MIT, including an investigation of whether brain cells can be recalibrated to respond to faces differently.

Click Here


۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

آرش کمانگیر


روزنامه ایران - به تاریخ 6 آذر 89 گفت :

نورولوژيست ايراني «ام. آي. تي» که دوره کارشـــناسي ارشــد خود را در دانشـــگاه تهران گذرانده است در تحقيقات خود کشف کرد چهره افراد در فضاهاي مختلفي از مغز که با بخش‌هاي مختلف ميدان ديد ارتباط دارند پردازش مي‌شود و مي‌تواند مرد يا زن بودن فرد را از روي چهره تمايز دهد.
گروه تيم تحقيقاتي «آرش افراز» از مؤسسه تحقيقات مغز «مک گاورن» در «ام. آي. تي» بوستون در کشف شگفت‌انگيزي نشان داد علت اين‌که مشخصه‌هاي چهره مي‌توانند نشان دهند که صاحب چهره زن يا مرد است اين است که اين مشخصه‌ها در دو فضاي مختلف مغز پردازش مي‌شوند که اين فضاهاي مغزي با ميدان ديد ما مرتبط هستند به‌طوري‌که اگر ما چهره يک فرد را با يک طرف ميدان ديد خود ببينيم به نظرمان مي‌رسد که چهره يک مرد است و اگر با طرف ديگر اين ميدان ديد همان مشخصه‌هاي چهره‌اي را تماشا کنيم به نظر مي‌رسد که چهره مربوط به يک زن است.
اين کشف مي‌تواند عقيده قديمي بسياري از نورولوژيست‌ها را به چالش بکشد. برمبناي اين عقيده قديمي، زماني که مغز يک شيء را مي‌بيند اين ديدن به جايي‌که شيء قرار دارد و نسبت موقعيت آن با موقعيت ناظر ارتباطي ندارد.
گروه تحقيقاتي اين پژوهشگر ايراني مؤسسه تکنولوژي ماساچوست کشف کرد که مغز، بعضي از چهره‌ها را همانند چهره يک مرد مي‌بيند زماني که اين چهره‌ها در يک ناحيه از ميدان ديد فرد ديده شود اما زماني که در ناحيه متفاوتي از ميدان ديد ديده شود به صورت چهره زن نمايان مي‌شود.
اما در دنياي واقعي اين اثر ديده نمي‌شود چرا که مشخصه‌هاي تمايز‌دهنده ميان دو جنس از قبيل پوشش و نوع لباس بسيار زياد است و بنابراين افراد توجه چنداني به چهره افرادي که مي‌بينند ندارند.
اين درحالي است که اگر اين شاخص‌هاي اضافي (نوع لباس و پوشش و ابعاد بدن) حذف شوند گروه‌هاي نسبتاً کوچکي از نورون‌ها در مغز که تفاوت بخش‌هاي يک صحنه را تجزيه و تحليل مي‌کنند مي‌توانند در شناسايي چهره ديگران ما را گمراه کنند.
اين گروه تحقيقاتي به منظور دستيابي به اين نتايج با استفاده از يک رايانه چهره‌ساز آزمايشي را انجام داد. در اين آزمايش تصاويري تنها از چهره افراد به داوطلبان نشان داده شد.
افراز در اين‌باره اظهار داشت: «اين چيزي است که شما هرگز به آن فکر نكرده بوديد. اين‌که شما به دو چهره يکسان نگاه کنيد و فکر کنيد که اين دو چهره متفاوت به نظر مي‌رسند.»
در اين آزمايش به داوطلبان يکسري تصاوير رندوم از چهره نشان داده شد درحالي که اين چهره‌ها از چهره زن تا چهره مرد طبقه بندي شده بودند و داوطلبان بايد جواب مي‌دادند که کدام يک از اين چهره‌ها به صورت زن و کدام يک را به صورت مرد مي‌بينند.

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

خلل جالق !

بعضی وقتها آدم پیش خودش فکر میکنه یه آتیش شعله وره و شروع میکنه دور خودش گومبا گومبا رقصیدن و ذکر اینکه وای بهتر از من تو دنیا نیست ! بعضی وقتهام برعکس آدم میره تو قعر سیاهی , هی تکرار بازتاب صدای خودشو که از تو غار تنهاییش میاد و میگه یو ها ها ها ها , تو هیچی نیستی , رو میشنوه .

فرق بین این دوتا زمین تا آسمونه , ولی این تغییر حالت به راحتی خوردن یه پیک آب ! به وفور اتفاق میفته .

پیشنهاد من اینه که تو اینجور مواقع سعی کنین فاصله بهداشتی تونو ازلبه هر دو طرف بام , کم کنید . یعنی خیلی عذر میخوام ها ... ولی در نظر داشته باشید شما خیلی هم ان خاصی نیستید ! توی جهان هستی رو عرض میکنم ... ( n نمادی از اسم شخصی ! ) اما اینم یادتون باشه که کم ایکسی هم نیستید ! قاطی کنید ممکنه مقداری گرد و خاک کنید . توی محله تون و محدودتون رو عرض میکنم ....

- انتظار رو بیارید پایین , همزمان کیفیت رو ببرید بالا , و از اکوسیستمتون لذت ببرید . شما نه خیلی چیزید و نه خیلی ناچیز ! بقیه هم نه خیلی چیزند و نه خیلی ناچیز ! پس چیز در چیز هم دهید ( دست ! ) و با هم دوست باشید .


( یکی نیست به من بگه مگه مجبوری 4 صبح یادداشت بذاری ... )

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

چند بیت , عشقی !

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی
نرخ یوسف شکند چون تو به بازارآیی

---

خاطری چند اگر از تو شود شاد بس است
زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد ...

---

سر زلف تو نباشد سر زلف دگری
از برای دل ما قحط پریشانی نیست

---
آنچه بینی دلت همان خواهد
وآنچه خواهد دلت همان بینی


----



۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

تابو



تابو
یا پَرهیزه آن دسته از رفتارها، گفتارها یا امور اجتماعی است که بر طبق رسم و آیین یا مذهب، ممنوع و نکوهش‌پذیر است. برای نمونه نام بردن از اندام تناسلی در محافل رسمی در بسیاری از اقوام جهان یک تابو است.

زیگموند فروید معتقد است که تابوها کهن‌ترین مجموعهٔ قوانین بشری‌اند و اقدامات منع شده در تابوها و قوانین ,اقداماتی هستند که بسیاری از انسان‌ها تمایل طبیعی به انجام دادن آنها دارند .او با بهره‌گیری از تجربیاتی که در زمینهٔ روانکاوی دارد به مشابهت‌هایی میان رسم‌های تابویی و عوارض بیماری روانی وسواس پی می‌برد و بر این پایه می‌گوید که تابوها در آغاز از ممنوع شدن تمنیات و اعمال غریزی -ممنوعیت‌هایی که نسل پیشین انسان‌های اولیه با خشونت تمام بر نسل بعدی تحمیل کرده است - پا گرفته‌اند .

این فرضیه روشن می‌کند که چرا انسان در قبال آنچه تابو ممنوع ساخته است ایستاری دو پهلو دارد .چه به طور غریزی انسان پس از تحمیل شدن تابو ,ناخودآگاه سودایی خوش‌تر از زیر پا گذاشتن تابو ندارد .آن قدرت جادویی که انسان برای تابو قائل است و کشش و گیرایی تابو همه حاصل وسوسه‌انگیزی آن و نیز ظرفیتی است که تابو برای برانگیختن کششهای غریزی و ناخودآگاه انسان دارد .از همین رو, برای محترم ماندن تابو به مقاومت آگاهانه فوق‌العاده‌ای نیاز است که خود از قداست تابو, تأکید مکرر بر زیر پا گذاشتن آن و نیز کیفر شدیدی که برای نقض‌کنندگان آن در نظر گرفته شده است مایه می‌گیرد .

فروید اعتقاد دارد که در آغاز ,تابوها از طریق پدر و مادر و مراجع اجتماعی منتقل شده‌اند ولی این امکان وجود دارد که در نسل‌های بعد به عنوان یک استعداد روانی موروثی , شکلی «سازمان‌یافته» پیدا کنند .


ظاهراٌ کهن‌ترین و مهم‌ترین تابوها این دو قانون بنیادین توتم باوری است :«حیوان توتم را نباید کشت و با افرادی از جنس مخالف و از توتم مشترک نباید روابط جنسی برقرار کرد .»



۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

توتم چیست ؟

در آغاز انسان‌ها در گروه‌ها یا گله‌های کوچک می‌زیسته‌اند که هر یک از این گله‌ها از تعدادی ماده و یک نر قدرتمند یا رییس تشکیل می‌یافت که مانع آمیزش جنسی دیگر نرها با ماده‌ها می‌شد و آنها را از گله می‌راند .

یک روز برادران رانده‌شده گرد هم آمدند و پدر خویش را کشتند و خوردند و با این کار گله پدری را از میان برداشتند. آنان در اتحاد با هم موفق به انجام کاری شدند که برای هر یک به تنهایی ناممکن بود. (ممکن است نوعی پیشرفت فرهنگی یا دستیابی به جنگ‌افزاری تازه,این احساس برتری و قدرت را در آنها به وجود آورده باشد)

بی‌شک آن پدر اولیه خشن ،برای یکایک این جمع برادران سرمشقی بوده‌است که هم از آن می‌ترسیده و هم بر آن رشک می‌بردند و آنان با خوردن او توانسته‌اند خود را با او همسان سازند و هر یک بخشی از قدرت وی را به دست آورد.

توتم‌خواری که شاید نخستین ضیافت بشر باشد تکرار و بزرگداشت همین رفتار فراموش‌ناشدنی و جنایت‌بار است


....



۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

زنگ تفریح

تا حالا شده فک کنی که اگه عمر نوح صبر ایوب خشم بروسلی هیکل آرنولد مغز انیشتین جذبه ی هیتلر پول بیل گیتس و تبحر من در سرکار گذاشتن رو داشتی چی می شد ؟


ترکه اومد در تاکسی و ببنده راننده بهش گفت دستت لای در گیر نکنه . ترکه گفت سرت لای در گیر نکنه !

وقتی پیر میشی ، ممکنه موهاتو از دست بدی یا امکان داره دندون هات خراب بشه و از دست بره ، ولی زیبائیت رو از دست نمیدی چون آدم چیزی رو که نداره ، هیچوقت از دست نمیده !!!

به یک آقای رشتی که بچه زیاد داشته میگن اینقدر بچه داری اسماشون یادت میمونه میگه آره اسماشون که یادم میمونه فقط فامیلی هاشونو نمیدونم .

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

ارا ه سک حدیدی درنو تن !

32955903857815665862.jpg


همو ط ر ک می نید م از کل ات بصو ت نا ص , یع ی , ا حذ ب ضی از ح وف ای مبن رو می ن و سم
ام ا سما میدوانید تشحی ص بده ید هر چ ادر هم پی جی ه با د .

درسته ؟
حالا !
چقدر طول کشید تا متن بالا رو تونستی بخونی و درک کنی ؟
متن بالا در ابتدا با جا انداختن قصدی حروف شروع میشه و حتی با استفاده از بی ربط ترین و غلط ترین سبک نوشتن قابل خواندنه .

ذهن ما در بین داده های غلط شروع به پیدا کردن کد های مشابه میکنه تا به نحوی بتونه مفهومی برای این داده ها بدست بیاره و حتی بسازه .
درجایی که نوشته بالا اصلا مفهوم نیست اما شما ذهن شما مفهومی رو برای اون کشف میکنه .

ما در طول روز مدل های مختلفی از این داده هارو پردازش میکنیم با سرعت بسیار زیاد , مثلا با مسائلی برخورد میکنیم که یا ناقصن وبا پیچیده ان و یا ما اونهارو نمیفهمیم در مقابلشون احساس سردرگمی میکنیم .

اما این مسئله نگران کننده نیست , از این جهت که ذهن شما بالاخره به آنچه شما نمیشناسید , مفهوم و لباسی تن میکنه که قابل شناسایی باشه .

پس در واقع میشه گفت ذهن بالاخره کاری که میخواد رو انجام میده و ذهن به داده های ناقص و سردرگم شما شکل و معنی میده .
ذهن مفهوم دهنده شماست .
پس هر طور که بخواد دنیای اطرافش رو مفهوم میبخشه .

عاقلانه اینست که به دنیای اطرافمون مفهومی خوب بدیم .

اگر از چیزی بدتون اومد فقط یادتون بیفته که مدل شما ناقصه ... منتظر جنبه هایی که میشه زیبا نگاهشون کرد باشید .
پیداشون میکنید , اگر زیبا بخواهیدشون .

۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

اوه !

افراط در ارضا به اندازه محرومیت مضر است.

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

جاذبه .

93121186776753640789.jpg
عوامل اصلی در جاذبه


روان شناسان اجتماعی دریافته اند که سه عامل مهم در جاذبهٔ بین فردی وجود دارد که عبارت اند از: جذابیت جسمانی، مجاورت و مشابهت. در حالی که جذابیت جسمانی و مجاورت در مراحل آغازین رابطه، تعیین کننده تر هستند، مشابهت تنها عامل بسیار مهم در حفظ یک رابطهٔ دراز مدت است.

جذابیت جسمانی

پژوهش‌ها همواره نشان داده است که جذابیت جسمانی (اندازهٔ اندام، قیافه، ویژگی‌های چهره و طرز لباس پوشیدن) یکی از مهمترین عواملی است که در ابتدا ما را به دیگران علاقه مند می‌کند و باعث می‌شود که آنها را دوست بداریم. در دورهٔ کودکستان، کودکان زیبا نزد همکلاسی هایشان محبوب ترند و معمولاً معلم‌ها تصور می‌کنند که آن‌ها از هوش بیشتر و سازگاری بهتری برخوردارند. هنگامی که این افراد زیبا به دوران بزرگسالی می‌رسند، هم توسط مردان و هم توسط زنان، موقر تر، جالب تر، اجتماعی تر، مستقل تر، با هوش تر و از نظر جنسی پر شور تر پنداشته می‌شوند. با وجود این، پژوهش همچنین نشان می‌دهد که جذابیت جسمانی هنگامی که رابطه از مراحل اولیه اش می گذرد، اهمیت خود را از دست می‌دهد.

مجاورت

جذابیت همچنین بستگی دارد به این که مردم در زمان و مکان یکسانی باشند، یعنی مجاورت و یا از نظر فیزیکی به هم نزدیک باشند که این عامل مهم دیگری در جذابیت است. هر چقدر با فردی، نزدیک تر زندگی یا کار کنید، به احتمال بیشتری آن فرد را دوست خواهید داشت. مطالعه‌ای دربارهٔ دوستی در خوابگاه‌های دانشجویی معلوم ساخت شخصی که در اتاق پهلویی زندگی می‌کند، از شخصی که دو اتاق دور تر زندگی می‌کند، بیشتر مورد علاقه قرار می‌گیرد. ظاهراً مواجههٔ مکرر با همهٔ انواع محرک ها، در مجموع علاقه را بیش تر می‌کند. بدون شک ماهده کرده‌ای که به تدریج تغییرات تکان دهنده در مُد و آرایش مو را می پذیرید و در نهایت از آن‌ها خوش تان می‌آید. پژوهش‌ها همچنین نشان داده است که علاقه به رییس جمهورها و ستاره‌های سینما، قویاً با تعداد دفعات حضور آن‌ها در رسانه‌های گروهی همبستگی دارد.

مشابهت

مهم‌ترین عامل پیوند دهندهٔ روابط دراز مدت، خواه علاقه باشد یا عشق، مشابهت است. ما ترجیح می دهیم در کنار افرادی باشیم که خیلی به ما شباهت دارند - آن هایی که سابقهٔ قومی و محلی، طبقهٔ اجتماعی، علا یق و نگرش‌ها با ما سهیم هستند.

منبع : روانشناسی عمومی

۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

فردا

برو به گذشته های دور .
جایی که زخمهات تازه داشتن شکل میگرفتن و ازشون بی خبر بودی .
اون موقع نمیدونستی و نمیتونستی امروزتو بسازی .
اما امروز میتونی و میدونی .
پس برو به فردا .
بهترینشو که درخورته انتخاب کن .

اگه فکر میکنی نمیشه .
فکر کن که میشه .

۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

شب قــــــدر

mei1zj58gg1ihymi8k6.jpg
" وَمَآ أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ " ؟؟؟

تو این آیه پرسیده شده , چه درکی از شب قدر دارید ؟ شب قدر چیست ؟ از اونجایی که تمام تفسیرای این دوستان اشتباه بوده و هست و در طول تاریخ تلمبه خورده ... بهتره از خودتون بپرسید که منظورش از قدر چیه ؟
اینکه 3 روز کمپینگ توبه بزنیم و دوباره شروع کنیم ؟


هرکس آن را تلاوت کند پاداش کسی را دارد که ماه رمضان را روزه بگیرد، و شب قدر
را احیا داشته‌است.



خدای دوست داشتنی , تو این شب که به هر دلیلی انتخاب شده برای ابراز یه درخواست خوب , منم به نوبه خودم خواسته مو انتخاب کردم .
خدایا یه کم چشم و چال مردم رو روشن کن . خیلی باهم بدن .
خدایا شعور فردی مون شاید بد نباشه , حتی خوبه معمولا ! اما شعور اجتماعیمون افتضاحه . این بعنی کاری که بهش اعتقاد داریم رو انجام نمیدیم . یه کاریش بکن من تزی ندارم ! تو خدایی اصلا به من چه !
خدایا یه کم بذر شادی به این مملکت بپاش , دیگه شمشادامونم زرد و افسرده شدن .
خدایا بهمون درک بده قـــدر یکدیگر بدانیم . همینطور قـــدر خودمونو .
خدایا , خیلی خفیفیم . اندازه یه قاصدک .

۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

تف سربالا .

42al9s8llrivza0ozlsh.jpg
هیچ ضربه ای سنگین تر از ضربه ای که خود آدم به خودش میزنه , نیست .
هیچ کس از شما ترسناک تر نیست !
امان از اون روزی که خودتونو تنها یه گوشه خفت کنید و با تفنگ وسط پیشونیتون رو هدف بگیرید .
راه فراری نیست .
صبر کنید و چیزی نگید تا لوله تفنگ از روی صورتتون بچرخه به سمت دیگه ای .
بعد در موردش با خودتون صحبت میکنید .
و حتما صحبت کنید ! اگر فراموش کنید گلوله رو شلیک کردید.

۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

قــدر دانی

osfg6bs7c4i5symj9m.jpg
تنت بنــاز طبیبان نیازمند مبــاد

وجود نازکت آزرده گزنـــد مباد

سلامت همه آفاق در سلامت تست
بهیچ عارضه شخص تو دردمند مباد




۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

من سه نفرم .



اولی :
کوچیکه .
بازی گوشه . شیطونه . عاشق رنگه . احساسیه . بی قراره . شادیش شاد شاده , غمش غمه غم . مثل آب زلاله . شیرینه . سرشار از خلاقیته . بازیگوشه . حواسش متمرکز نیست . سرگرمه رویاهاشه . لای ابرا میخوابه . فکر میکنه خورشید زنده ست . ماه جنبنده ست . پایه دویدنه . عاشق پریدنه . از هرچیزی زیادشو میخواد . لوسه . سادست . بادبادک رو دوست داره . تو چمن قل میخوره . گل بازی میکنه . میترسه . آروم میشه . بهونه میگیره . میخنده . عاشق شکلاته . به اسباب بازیاش جون میده . با اونا حرف میزنه . ماهی کوچولوی مرده اشو خاک میکنه , برا قبرش با چوب کبریت صلیب درست میکنه . نفس میکشه . دغدغه ش بستنی لیوانیه . ساکته . "سومی" رو دوست داره . وابسته ست . با حیوونا دوسته . گربه رو اذیت میکنه . به گنجیشکا دونه میده . به لاکپشت سیخونک میزنه که از خونش در بیاد . دیوونه توپ پلاستیکیه . از دیوار راست بالا میره . 10 برابر هیکلش انرژی داره . حوصله ش سر میره . عاشق خونه بازیه .
دوست داشتنیه .

سومی :
بزرگه .
عصبانیه . بی حوصله است . شاکیه . حمایتت میکنه . خستست . میخواد چیزایی که دیده کسی نبینه . هی دستور میده . میگه اینکارو بکن اون کارو نکن . تکون بخور . تکون نخور . هی میگه باید . هی میگه نباید . داد میزنه . دعوا میکنه . تحقیر میکنه . ولی مهربونم هست . بهت شام میده . مراقبته . پرستارته . شبایی که مریضی تا صبح مریضه . نگرانه . با تجربه ست . هی میگه " ولی " . هی میگه اینجوری نمیشه , اونجوری میشه . بداخلاقه . هی کار میکنه . با کسی دوست نداره حرف بزنه . با تعصبه . با غیرته . خیلی خره ! . بهت چیز یاد میده . دلش صفته . چشماش خشکه . هر موقعی نمیتونی نزدیکش شی . اصلا معلوم نیست کی خوبه کی بده . تو فکره .
دغدغه ش اجاره خونه این ماهه . درداشو نمیگه . میریزه تو خودش کیلو کیلو . تنهاست . واسه اولی حاضره بمیره . حاضره اولی رو کتک بزنه . گفتم که خره ! استواره . قویه . فکر فرداست . تو کف دیروزه . حالشو نداره ! . ماهی مرده رو از پنجره میندازه بیرون . اشغالو میندازه برا گربه ها . به کلاغ صابون میده . گیر میده آی گیر میده آی گیر میده ! فضوله . تو کارات سرک میکشه . سین جیم میکنه . بازپرسه . به گنجیشکا غذا میده . درختارو آب میده . سرش شلوغه . وقت نداره .


دومی :
متوسطه .
محاسبه میکنه . باهوشه . میدونه . نمیدونه . راست میگه . حرف اولی رو به سومی میفهمونه . حرف سومی رو به اولی میفهمونه . پل ارتباطیه . روابط عمومیش خوبه . کتاب زیاد خونده . سوال زیاد پرسیده . عاشق نگاه کرنده . میفهمه . آچار فرانسه ست . حالشو میبره ! میدونه که میتونه . سالمه . حرفش حقه . متعادله . راضیه . با اخلاقه . فعاله . ولی بعضی وقتا گوشه گیر میشه . معمولا وقتی اولی و سومی حرفشون میشه این بنده خدا اذیت میشه . هی میاد طرف اونو بگیره این ناز میکنه . میاد طرف اینو بگیره اون ناز میکنه . از دست شیطنتای اولی کلافست . از دست داد بیدادای سومی دل خوره . دومی خیلی عاقله . بعضی وقتها خسته میشه . همش فکر میکنه . درست و از غلط جدا میکنه . تفسیر میکنه . معنی میکنه . میجنبه . میجوشه . سرشاره . عاشقه . اما خیلی وقتا کسی حرفشو نمیفهمه .
پشت کار داره . هم گربه رو دوست داره . هم جوجه . هم تام رو دوست داره هم جری رو . دغدغه ش اولی و سومیه . خیلی باحاله . دمش گرمه . جواب بیشتر سوالاتو میده . برات توضیح میده . برات مثال میزنه . ضرب المثل میسازه میده سومی که به اولی بگه !
کارش درسته . نابغه ست . مسلطه . کنترل داره . زیاد نمیخواد . کم نمیخواد . به اندازه میخواد . یه کم بی احساس به نظر میاد , تقصیر اولی و سومیه اگه اینجوری باشه ... ! وگرنه اونقدرم بی احساس نیست . اون امیدواره .



این سه نفر باهم زندگی میکنن . تو یه خونه که اسمش جسم انسانه . پر از خصوصیات مختلفن . اگه یکپارچه شون کنی یه هیرو میشی .
اگه نفهمیشون خودتو میکشی .
بهشون سلام منو برسون .

۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

قاب طلا .


نظر یکی از دوستان در رابطه با شباهت من با این عکس ! :

فك كنم تنها وجه تشابهت با اين خرسه اين باشه كه تو هم مي توني توي بدترين شرايط از چيز هاي كم زندگي بيشترين لذت رو ببري. لذت بردن از زندگي يه هنره. اين كه آدم با هر چيز كوچيكي شاد بشه خودش يه مهارته كه هر كسي نداره.

ببين چه حالي مي كنه با يه ذره برف اي جووووونم


اینو میذارم اینجا تا جلو چشم باشه حسابی باهاش حال کنم ! ای جووووونم .
دم خودم و خودت و هر چی خرسه باحاله گرم .

۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

اعتراض کارآمد .





در جایی که احتیاج به اعتراض کردن وجود دارد , معمولا افراد با استفاده از راه های مرسوم ... ! مانند ابراز خشم از طریق بالا بردن صدای خود , پرخاشگری و رفتار های تخریب گرانه و یا از طریق ابراز ناخورسندی بصورت کلامی ( مثل فحاشی ) سعی در بدست گرفتن اوضاع را دارند .

عادت بر این شده که اعتراض نوعی جنگ تلقی شود . به همین دلیل در موقع اعتراض سیستم دفاعی و هجومی شما و طرف مقابلتان هردو(نفر) فعال خواهد شد . چه در اعتراض طرف برنده بازی باشید و چه ناکام .

اگر شما برنده این میدان باشید طرف مقابلتان بازنده خواهد بود و بالعکس اگر او پیروز باشد شما بازنده خواهید بود .

در اینصورت یک بازی برد ! باخت ! انجام داده اید .

شخصی که بازنده است ( چه شما باشید و چه طرف مقابلتان ! ) از معرکه دور خواهد شد اما متنبه نمیشود .

حالا اگر شما میخواهید شخصی را برانید اینکار را انجام دهید اما اگر اعتراض شما برای اینست که به طرفتان درسی داده باشید ( نه زهر چشم گرفته باشید ! ) کار عاقلانه اینست که طرفتان را در موقعیت باخت قرار ندهید !
چون بازنده بودن احساس خوبی ندارد و کسی که احساس خوبی نداشته باشد نمیتواند در آن لحظه درسی را از شما پذیرا باشد .

با دادن احساس بد به شخصی که استحقاق اعتراض را دارد به پیشرفت شعور یا معرفت یا هر صفت خوبی که برای او در تصور خود دارید , کمکی نخواهید کرد و فقط ریسک یک بازی برد باخت را پذیرفته اید ! چون ممکن است شخص بازنده خود شما باشید ....
شما با این کار راه را برای رشد فکری - رفتاری شخص ( که ممکن است خود شما باشید ! ) سد خواهید کرد .

اما اگر بازی برد - برد را برای ابراز اعتراض خود استفاده کنید نه ریسکی را پذیرفته اید و نه در تاثیر نصیحت و یا اعتراض خود ناکام مانده اید .
این به این معناست که در شرایطی که احتیاج به اعتراض دیده میشود از راه های مثل ابراز خشم استفاده نکنیم ( سرکوب نکنیم )
فقط کافیست به فرد اشکالش را نشان دهید امــــا بصورتی که او احساس کهتری , بی لیاقتی نکند .

در واقع اورا عمیقا بد نکنید .

و حتی میتوانید احساس خوبی به شخص بدهید .
مثلا بجای اینکه به فلانی بگویید فلان کارت بسیار بد بود (استفاده از تهاجم ) میتوانید بگویید کارت بسیار عجیب بود ! ( استفاده از قوه تفکر) .

در این شرایط اگر واقعا شخص کار بدی کرده باشد خود به بد بودن آن آگاه است ... و با بکار انداخت قوه فکر او میتوان فرصت را برای انتخاب بعدی او از او صلب نکرد . در عین حال شما جنگی را شروع نکرده اید که نگران صدمه دیدن خود یا دیگری باشید .

تاکید بر این است که هنگام اعتراض احساس بد منتقل نکنید ...
اورا تشویق کنید به انجام کار خوب ...
اورا از انجام کار بد منع نکنید ...
چون شما را دور خواهد زد ...


سازنده باشید . نه مخرب .

* زمانی هست که از اشخاصی در رابطه با اصلاح نا امید شده اید . اگر رفتار سازنده شما جواب نداد بخاطر اینست که آن افراد در سیاهی غرق شده اند . با آنها خداحافظی کنید و فاصله خود را با آنها رعایت کنید تا به شما سرایت نکند .






۱۳۸۹ خرداد ۲۳, یکشنبه

بلوغ

ابرها عاشق اند ,
عاشق باریدن ,
و هنگامی که سرشار می شوند ,
می بارند و عشقشان را نثار می کنند .

انسان لحظه ای بالغ میشود
که به جای حاجتمند بودن , عشق بورزد .
در این لحظه او شروع می کند به لبریز شدن
و تقسیم کردن با دیگران .

حاجتمند , تاکیدش بر این است که چطور بیشتر دریافت کند .
اما عاشق ( بالغ ) , تاکیدش بر این است که چگونه بیشتر بدهد ,
و چطور بی قید و شرط ببخشد .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

پیشرفت


آنی بود درها وا شده بود هر رودی دریا , هر بودی , بودا شده بود ...

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

زندگی تورو فریب میده ...



Take one look at yourself, and realize
Life's been treating you nice, better be wise
And enjoy your moments

میشه با طرح یک فلسفه زندگی رو به بهشتی معنی کرد که در اون هیچ وجه ناراحت کننده ای وجود نداشته باشه . همه چیز مثبت ارزیابی بشه . میشه گفت زندگی کردن به خودیه خود بهترین و والاترین هدف در دنیاست و دیگه فرقی نمیکنه تو چطور زنده باشی . میتونی از همین نفس کشیدن مجانی و منت توی دنیا لذت ببری و بگی برگ برنده من در دنیا همین چیزاست ....

اما

میشه با طرح یک فلسفه زندگی رو به جهنمی تشبیه کرد که آدمیان در بند و زنجیر توی اون اسیر شدن . هیچ راه فراری نیست و هیچ انتخابی نیست . گیوتین جبر روزی سر همگی مارو قطع میکنه . آدمیزاد در وسعت آسمانها و کهکشانها پشیزی هم نیست . دیگه چه فرقی میکنه تو بخندی یا گریه کنی توی دنیایی که تو حتی غباری نیستی . فرض کن تو بر غبار خدایی کنی ... کاری که میکنی راه رفتن روی غباره ....

شما چه انتخابی میکنید ؟ قبول کنید که در هر دو وضعیت زندگی میکنید ...
من جوابی برای خودم پیدا کردم . تو هم جوابی برای خودت پیدا کن .

۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

دعای سال نو

خدای درشت و قوی هیکل ,
در سال آینده از تو میخوام :
سلامتی رو به من , اعضای خانواده ام , دوستان و نزدیکانم عنایت کنی .
شادی رو چند برابر کنی .
تنهایی رو تنها بذاری
ابزار اولیه کسب دانش رو در اختیارم بذاری .
برام انگیزه و امید اضافه کنی .
چند موفقیت انگشت شمار برام رقم بزنی . دوست ندارم موفقیت عین پشگل تو زندگیم ریخته باشه . اینجوری صفاشو از دست میده .
حرص و طمع رو در درونم کم کنی .
عشق آرومی برام شعله دار کنی .
خاطرات بد رو تو ذهنم حرص کنی و جلوه های زیبا و دوست داشتنیش رو برام حفظ کنی .
قانع ام کنی .
رنگ روزارو شفاف تر کنی .
خلق آدما رو زیباتر کنی .
کمک کنی نرنجونم و رنجیده نشم .
کمک کنی سرم بالا باشه دستم قوی باشه .
راه کسب روزی رو برام روشن کنی .

دیگه عرضی نیست . زنده باشی .
سال 90 برای تشکر خدمت میرسم .

۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

بوی عیدی بوی توپ , بوی کاغذ رنگی .

سلام به دوستای خوبم ,
یه مدت تو فاز نوشتن نبودم . دوست داشتم در مورد اتفاقایی که شب تولدم افتاد بنویسم ولی دیگه گذشت . شاید بعدا ...
به هر حال به مناسبت عید نوروز میخوام یه خاطره جالب که از طرف یکی از دوستام شنیدم رو بنویسم که من یکی رو که حسابی خندوند ....

داستان از این قراره ... :

یه بابایی از دوستای این رفیقمون عشقه خروس بوده . میره یه خروس لاری افغانی با یه نژاد خوب میگیره و خلاصه نگهش داشته و میرسیده بهش ..
این خروسه هم تفریحش این بوده که صبح به صبح میرفته بالای یه تپه شن ... سر میخورده میومده پایین و کیف میکرده !
یه بار از شانس بدش میاد سر بخوره که با صورت میاد کف زمین !
طفلکی منقار پایینش طی این حادثه کج میشه و از شکل خودش خارج میشه . منقارش کج میفته رو هم . مثل این عکس !

خلاصه دهنش فاکیده میشه ننه مرده و دیگه دونه ام نمیتونسته بخوره ... این بابام دلش میسوزه مشت مشت دونه میریخته کف دستش میکرده تو دهن خروسه ... بلکه چهار تا دونه بپره تو دهنش .
هیچی خروسه ذلیل و بدبخت و داغون بزرگ میشه یه اثر هنری در به داغون از آب در میاد ....

حالا همسایه این بابا هم یه دیوونه ای بوده که یه خروس خفن خریده بوده برای جنگ انداختن و مسابقه دادن ...
مثلا اگه حقوق این بابا 5 هزار تومان در ماه بوده اون زمان ... قیمت خروس همسابش 150 هزار تومن بوده !
همسایه میاد به این بابا میگه که میای خروسامونو جنگ بندازیم ؟ :D
طرف میگه جنــــــــــــــــــگ ؟ این ننه مرده جنــــــــگش چیه ؟ معلومه خروسه تو میاد اینو پارو پوره میکنه ....
همسایه میگه نه ... این کارو بکنیم برای خروس توام خوبه ! چرا ؟
چون خروس طرف قوقولی قوقو نمیکرد !

مثل اینکه خروس تا زمانی که نفهمه بالغ شده اعتماد به نفس قوقولی قوقو کردنو بدست نمیاره و خیال میکنه بچست ... اینه که باید یه جا تو زندگی کتک بخوره کتک بزنه تا راه بیفته بفهمه شاخه و بالغ شده و اینا ... که به قوقولی قوقو بیفته ... وگرنه حالیش
نمیشه که بالغه و از پس قوقولی قوقو بر میاد و اینا ...

! خلاصه !
این بابا خر میشه و قبول میکنه ..
روز موعود میرسه و خروس دهن کج افغانیه ما با خروس نر خره غول تشن یارو روبرو میشه ... تا ولشون میکنن خروش گندهه حمله میکنه میاد یه کله بزنه ! خروس دهن کجه یه جاخالی ماه میده ! بعد با همون منقار تخمی تخیلیش محکم پشت گردن خروسرو میگیره و با ناخن پشت پاش محکم میکوبه تو چشم خروسه .........

خروسه همونجا کاملا میترکه ... صاحابشم که این صحنه رو میبینه قاطی میکنه خروس 150 تومنیشو از پا میگیره پرت میکنه تو دیوار ! خروسه میمره ... بعد این خروس دهن کجه شروع میکنه بال بال زدن و با اون قیافه داغون و کور کچل و دهن کجش برای اولین بار قوقولی قوقو میکنه .... D:

-----------------------------------------------------------------------------------

سال خوب و پر برکتی رو برای دوستام آرزو میکنم . امیدوارم سالی پر پول , کم کار , پر هیجان , پر از سلامتی و پر از عشق داشته باشین .






۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

حافظ پارتی :


تمام مشکل حاقط هنگام سرودن این شعر به این برمیگرده که " دختره" رو کجا بردن ؟ اینجا بجای واژه نامانوس دختره از " یــار " استفاده میکنیم .

نسیم سحر

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست ؟ - منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست ؟
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش - آتش طور کجا موعد دیدار کجاست ؟
هرکه آمد به جهان نقش خرابی دارد - در خرابات بگویید که هشیار کجاست ؟؟
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند - نکنته ها هست بسی محرم اســرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است - ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجاست ؟
باز پرسید ز گیسوی شکن در شکنش - کا این دل غم زده سرگشته و گرفتار کجاست ؟
عقل دیوانه شد ان سلسله مشکین کو - دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
ساقی و مطرب و می جمله محیاست ولی - عیش بی یار مــهـیــــا نشود یـــــــــــار کجاست ؟


حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گل بی خار کجاســت ؟

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

بهترین آرزو برای بهترین ها ...


زمستون سرد دیگه داره به اواخر خودش میرسه . خواستم این دم آخری از این سال باقی مونده برای کسایی که دوستشون دارم یه آرزوی مخصوص بکنم .
امیدوارم مثل این دو تا کاسکوی عاشق کنار پارتنری باشین که آغوشق گرم و امنی داشته باشه و بتونید بهش اعتماد و تکیه کنید .
از هوایی که میره به سمت بهاری شدن لذت ببرید و ناراضی سال 88 رو به اتمام نرسونید .
مدام تو دریای عشق جت اسکی کنید و خطر و هیجان یک رابطه احساسی رو بپذیرید .



۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

قناری سوخته : کل کابیس


این هفته یکی از دوستام که اصلیت شمالی داره , داشت در مورد "کل کابیس" صحبت میکرد .
گویا کل کابیس جوجه قناری ( یا بلبل ) ایست که بین جوجه های دیگه بی استعداد در میاد و از خوندن و چه چه کردن بی بهره میمونه . اون جوجه تک افتاده کل کابیس نام داره .

تا اینو شنیدم یاد تجربیات اخیرم افتادم و دیدم که بین ما آدم ها هم کل کابیس پیدا میشه
کسایی که ظاهر بسیار زیبایی دارن و حتی توانایی ذاتیش رو هم دارن , اما بنا به پاره ای از دلایل روانی کل کابیس از آب در میان.

به هر حال کل کابیسم یه پرنده ست و آدمای کل کابیسم یه جور آدم !
و در پایان خداوند هیچگاه کل کابیس نسیب شما نکنه

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

مترو

پنجشمبه شلوغ و خسنه کننده ای بود و منم باید به میرداماد میرفتم بخاطر دعوتی که خونه یکی از دوستام داشتم . میرداماد برای من مسیر جذابی نیست اونم پنجشنبه ساعت 7 !
توی مترو نشسته بودم که یک پسر هم سن و سال خودم و پوششی مشابه و حال و روزی مشابه تر جلوم وایساده بود و تا میرداماد هم دیگه رو با یه حس بی تفاوتی نگاه میکردیم .
رفتم به خونه دوستم که یه مراسم موسیقی کوچیک داشتن و چون باید به سالن فوتبال میرسوندم خودمو زودتر از اونچا در اومدم تا برگردم به هفت تیر .
همزمان با من همون پسر که موقع رفتن همسفر شده بودیم وارد مترو شد و چند متر اونطرف تر ایستاد .

من تو تعجب این بودم که این آدمو دوباره دیدم و اون هم همین لحظه نگاهش به سمت من برگشت . به مدت 5 ثانیه براش یه لبخند امضا شده فرستادم و با اینکه اونم صورت خشکی از خودش نشون داده بود دفعه اول ( درست مثل من ) اینبار به مدت 5 ثانیه به من لبخند زد .

همین کافی بود که انرژی لازمه واسه یه فوتبال خوب و یه آخر خوب برای یه پنجشنبه خوب , بدست بیاد .
همه عوامل زمان و مکان و انواع ابعاد کائنات دست به دست هم دادن تا بایه لبخند طعم یک روز عوض بشه .


زمستونه باحالی بوده تاحالا ... چند وقت پیشم با دوستم اساس بودم که یه دخترجوون میخواست تو خیابون بهم گل بده !

اتفاقی که کمتر تو این دوره زمونه میفته !

۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

ترانه علی دوستی !




بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو بر اندازیم

اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی بدو تازیم و بنیادش بر اندازیم ....


۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

بت اینکا ها


داشتم در مورد "بت" تو اینترنت سرچ میکردم که امپراتوری اینکاها توجهم رو جلب کرد و بین عکسهای بت ها مختلف این قبیله به این برخوردم ... :

انگار مجسمه قرار تصویر زنی رو نشون بده که در حال زایمان" به شدت " داره درد میکشه ... از این جهت میگم به شدت چون سر مجسمه که صورت درد آلودی رو با دندون های روی هم قفل شده داره نشون میده بسیار بزرگتر از بدنه اونه ....

اون بچه کوچولو هم که اون لا ... خودش همه چیز رو توضیح میده
بت جالبیه . اگه شمام میپرستینش خبر بدید .

۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه

امید


من یه چیزی که خیلی بهم امید میده فکر کردن به این موضوع که هر اتفاق بدی که برام میفته با گذشت زمان یه تجربه ازش ساخته میشه و همین تجربه ها و تکرار آزمون خطاهاست که روزای باحالمونو شکل میده .
یعنی اگه تجربه تلخ نداشتی مزه شیرینی رو نمیفهمیدی اصلا
پس خیلی فرقی نمیکنه روز بدی داشته باشم یا خوب !
خیلی شاد نیستم اما ریلکس و راحتم . یه جور زندگی خاکستری دارم اما آبی رو دوست دارم .
فکر میکنم آدمیزاد حقشه که بیشتر از این ها به دنیا امیدوار باشه
اینایی که گفتم فقط میتونن دلایل خوبی باشن برای اینکه خودکشی نکنم نه بیشتر ! ;d;

عشق خیلی به آدم انگیزه و امید میده .... ولی بگرد دیگه پیداش کن عزیزم ;z;