۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

ترانه علی دوستی !




بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو بر اندازیم

اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی بدو تازیم و بنیادش بر اندازیم ....


۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

بت اینکا ها


داشتم در مورد "بت" تو اینترنت سرچ میکردم که امپراتوری اینکاها توجهم رو جلب کرد و بین عکسهای بت ها مختلف این قبیله به این برخوردم ... :

انگار مجسمه قرار تصویر زنی رو نشون بده که در حال زایمان" به شدت " داره درد میکشه ... از این جهت میگم به شدت چون سر مجسمه که صورت درد آلودی رو با دندون های روی هم قفل شده داره نشون میده بسیار بزرگتر از بدنه اونه ....

اون بچه کوچولو هم که اون لا ... خودش همه چیز رو توضیح میده
بت جالبیه . اگه شمام میپرستینش خبر بدید .

۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه

امید


من یه چیزی که خیلی بهم امید میده فکر کردن به این موضوع که هر اتفاق بدی که برام میفته با گذشت زمان یه تجربه ازش ساخته میشه و همین تجربه ها و تکرار آزمون خطاهاست که روزای باحالمونو شکل میده .
یعنی اگه تجربه تلخ نداشتی مزه شیرینی رو نمیفهمیدی اصلا
پس خیلی فرقی نمیکنه روز بدی داشته باشم یا خوب !
خیلی شاد نیستم اما ریلکس و راحتم . یه جور زندگی خاکستری دارم اما آبی رو دوست دارم .
فکر میکنم آدمیزاد حقشه که بیشتر از این ها به دنیا امیدوار باشه
اینایی که گفتم فقط میتونن دلایل خوبی باشن برای اینکه خودکشی نکنم نه بیشتر ! ;d;

عشق خیلی به آدم انگیزه و امید میده .... ولی بگرد دیگه پیداش کن عزیزم ;z;